اکنون که دارم این نامه را مینویسم ....
اکنون که دارم این نامه را مینویسم؛
نمیدانم چرا اما حتی خودکارم نیز نمیخواهد بنویسد ، گویا آن نیز از نوشتن کلماتی که قلبم را میشکند ابا دارد.
اکنون که دارم این نامه را مینویسم؛
دوست داشتم همچو قدیم ؛ در کنار تو بودم ، نه تو با دیگران و من خسته از تنهایی
تو دیگر چرا ، تو که میگفتی تا انتهای عشق خواهی ایستاد ، اما تو هم رفتی و من دریافتم
هرچه بیشتر دل ببندی ، سخت تر دلت را میشکنند .
اکنون که دارم این نامه را مینویسم؛
قطرات اشکم کلماتم را محو میسازد ، اما نمیداند که این کلمات از ته قلب است و نمیتوان آنه ها را پاک کرد
اکنون که دارم این نامه را مینویسم....