مــــن میجنگـــم ...
بشکاف برو جلو ... این زندگی بهت میگه بدو بدو ...
تا پاهات از خستگی ذوق ذوق کنن و ... به دیوار مرگ سُک سُک کنن و ...
یکی نیست بگه چته...؟؟؟ یکی نیست که امیدی به دل تو بده ...
میمونی تک و تنها با یه دنیا گله ... یه روح تو زندون با بدنی که وله ...
تو دل دنیایی که بهش داری میگی بیرحم ... از اول داری میگی سیرم ...
مــــن میجنگـــم ...
بشکاف برو جلو ... این زندگی بهت میگه بدو بدو ...
تا پاهات از خستگی ذوق ذوق کنن و ... به دیوار مرگ سُک سُک کنن و ...
یکی نیست بگه چته...؟؟؟ یکی نیست که امیدی به دل تو بده ...
میمونی تک و تنها با یه دنیا گله ... یه روح تو زندون با بدنی که وله ...
تو دل دنیایی که بهش داری میگی بیرحم ... از اول داری میگی سیرم ...
من هر دردی که دیدی ، دیدم ... با این کوله بارا به سمت پیری میرم ...
میبینی پس حتما یه تریپی هست ... تو باید ببینی دردا رو تا بگیری درس ...
یه روزی درد از بختو میچینی پس... واسه ی هر در بسته کلیدی هست ...
وقتی غرب و شرق در جنگ گرم و نرم و ... و مرد و زن در نقش رهگذر و ...
درگذر از بحث مرگ و خسته ... از تو تفنگ تَخ تَخ !!! کمک کمک ...
دختر و پسر سرمست الکلن ... تا دردو در هر لحظه حل کنن ...
هرج و مرج در بطنو سطح شهرو ... مردمم سرگرم ضرب و شتم ...
این حرفا قابل درکن ... ولی من قاتل مرگم ...
چشمامو یه مشتی خاطره تر کرد ... ولی بازم منم عامل حرکت ...
پس ...
مــــن میجنگـــم ...
میدونم تو هم هستی پر ازدرد ... ولی بگو بلندتر ، بلندتر ... با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
بگو مجدد مرتب ... بگو بلندتر ، بلندتر ...با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
میدونم تو هم هستی پر ازدرد ... ولی بگو بلندتر ، بلندتر ... با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
بگو مجدد مرتب ... بگو بلندتر ، بلندتر ...با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
یـــااااس ...
با دلی که مثل دریاس ... کسیکه ... تنها دوست و رفیق فرداس ...
من از تو دل زده ترم...به امیده لذت هدف ... تو این جو مه زده قدم زدم ... رسیدم به نهضت قلم ...
اینو میخونمو قلبم به تاپ تاپ افتاده ... با ضربان هزارتا ...
مغزم پر حرکات شتابدار ... لحنم همه کلمات شکافدار ...
جاودانه میمونیمو هستیم پیشت ... بالاخره دشمن اسیر میشه ...
یه سرباز وقتی که میرسه به ته خط ... تازه تبدیل به وزیر میشه ...
من میجنگم بی سنگر ... سردر این جنگل و میبندم ...
اونایی که بینندن ، دیدن من ... چه طور بی همدم میرفتم...
به سمته هدفو ... اون پلی که ساختمو گذشتم ازت ...
اونی که باختم ،فردا بهم میده امیده تاختن... منم از قوام یه کمیته ساختم ...
من دلم به طرفدارو ... پشتمو گرمه همه هدفهای دشمن ...
مثل برگ و علف های خشکن ...
که له شدن با قدم های محکم ...
اونا دنبال شر میگردن ... بازندن اینو شرط میبندم ...
اگه دشمن نداشتم ...
باید به قدرت خودم شک میکردم ...
منم جزو همون عدم ... که پر از درد و غم تموم سنمو سر کردم ...
ولی حالا با قدرت میتونم بگم که هنوز زنـــدم ...
مــــن میجنگـــم ...
میدونم تو هم هستی پر ازدرد ... ولی بگو بلندتر ، بلندتر ... با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
بگو مجدد مرتب ... بگو بلندتر ، بلندتر ...با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
میدونم تو هم هستی پر ازدرد ... ولی بگو بلندتر ، بلندتر ... با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
بگو مجدد مرتب ... بگو بلندتر ، بلندتر ...با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
میدونم تو هم هستی پر ازدرد ... ولی بگو بلندتر ، بلندتر ... با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...
مــــن میجنگـــم ...
بگو مجدد مرتب ... بگو بلندتر ، بلندتر ...با صدای برندت ، مرتب ... بگو ...