بزرگتر که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند
لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد
دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی شاید بزرگ شدن،
آن اتفاقی نبود که انتظارش را میکشیدم…!
بزرگتر که می شوی غصه هایت زودتر از خودت قد می کشند
لبخندهایت را در آلبوم کودکیت جا میگذاری و ناخواسته وارد
دنیای لبخندهای مصنوعی میشوی شاید بزرگ شدن،
آن اتفاقی نبود که انتظارش را میکشیدم…!
می ترسم از بعضی آدمها ...
آدمهایی که امروز دوستت دارند و فردا بدون هیچ توضیحی رهایت می کنند
آدمهایی که امروز پای درد دلت می نشینند و فردا بیرحمانه قضاوتت می کنند ...
آدمهایی که امروز لبخندشان را می بینی و فردا خشم و قهرشان ...
آدمهایی که امروز قدرشناس محبتت هستند و فردا طلبکار محبتت ...
آدمهایی که امروز با تعریف هایشان تو را به عرش می برند
و فردا سخت بر زمینت می زنند ، آدمهایی که مدام رنگ عوض می کنند ...
امروز سفیدند، فردا خاکستری، پس فردا سیاه ...
آدمهایی که فقط ظاهرا آدمند ...
چیزی هستند شبیه مداد رنگی های دوران بچگی مان !!
هر چه بخواهند می کشند ، هر رنگ که بخواهند می زنند ...
گاهی وقتا توی رابطه ها
نیازی نیست طرفت بهت بگه : بـــــــــــــرو !
همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیره ...
همین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی...
همین که کار و زندگی رو بهونه میکنه...
همین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشه
و همین که حضور دیگران توی زندگیش پر رنگ تر از بودن تو باشه ...
هزار بار سنگین تر از کلمه ی برو واست معنا پیدا میکنه!!!
می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .
عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ...
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند .
تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند.
تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!
ایـــــــــن روزا دوســـــــــتــــــــ داشتــــــــن
بــــــــه حـــــــراج گذاشــــــــــته شده اســـت
همـــــه بــــه همــــــــه بـــــی بهــــــــانه
میـــ گویـــــــند دوستــــت دارم
برای همـــــــــین اگـــــــر روزی ، جـــــــایی ، کســــــی
از صمیم قلـب
گفتـــــــ دوستـــــــــت دارم
لــبــخند می زنیــــــم و می گوییــــــــم :
ممنــــون ...
چه اشتباه بزرگیست !
تـلــخ کردن زندگیمان
برای کسی که در دوری ما
شیرینترین لحظات زندگیش را سپری می کند
قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری...
هــر آدمـی کــه مـــیـرود
یــک روز .. یــک جـایـی ..
بــه یـک هــوایــی بـــرمیـــگـردد !
همــیشه یـک چـــیـزی ، بـــرای ِ جــامــانــدن هــست !
حتّــی ؛
یــک خـــاطـــره !!!
خدایا!!!
دلمو خیلی ها شکستن
دیگه تحمل ندارم.
شب بیا باهم بریم سراغشون
من نشونت میدم.
تو یکی یکی ببخششون......
تعداد صفحات : 6