جوک خنده دار
جوک باحال
جوک جالب
اس ام اس سرا
اس ام اس های خنده دار
اس ام اس های خنده دار سری 44
تصاویر طنز خیلی باحال تیر 93
تصاویر در ادامه مطلب . . .
کیا مثل من قبول دارن ثنا بانو {ستایش}
تو ستایش ۲ اصلا بهش نمیاد یه مادر چهل و
خورده ای ساله باشه: D
نترس اقرار کن
.
.
بیکار ترین مردم کسانی هستند که دیروز نشستند دربی رو نگاه کردند
:))))))))))))))
.
.
از این به بعد فک کنم تو دربی بازیکنا زره فولادی بپوشن برن تو زمین بهتر باشه
خدا وکیلی دو سه تا فن کیک بوکسو خودم دیدم از قصد میزدن
پیام صادقیان هم که که هر روز لگد های محکم تری میزنه!:)))
جانی ساعت 2 از محل کارش بیرون آمد و چون نیم ساعت وقت داشت تا به محل کار دوستش برود، تصمیم گرفت با همان یک دلاری که در جیب داشت ناهار ارزان قیمتی بخورد و راهی شرکت شود.
چند رستوران گرانقیمت را رد کرد تا به رستورانی رسید که روی در آن نوشته شده بود :”ناهار همراه نوشیدنی فقط یک دلار”، جانی معطل نکرد و داخل رستوران شد و یک پرس اسپاگتی و یک نوشابه برداشت و سر میز نشست.
گارسون برایش دو نوع سوپ، سالاد، سیب زمینی سرخ کرده، نوشابه اضافه، بستنی و دو نوع دسر آورد و به اعتراض جانی توجهی نکرد که گفت:” ولی من این غذاها رو سفارش ندادم.”
گارسون که رفت جانی شانه ای بالا انداخت و گفت:” خودشان می فهمند که من نخوردم!”
دل ما پول کلان خواهد و پیداست که نیست
در جهان نیز همان باب دل ماست که نیست
محنت و رنج نمی خواهم و پیداست که هست
ثروت و گنج دلم خواهد و پیداست که نیست !
*********اس ام اس خنده دار*********
اخطار :
مشترک عزیز :
شما جزء افرادی هستید که به سختی برای ما مسیج میفرستید
در صورت ادامه این بی مرامی شماره شما حذف خواهد شد !
حرف مفت هم نباشه !
*********اس ام اس خنده دار*********
دختر: دوستم داری؟
پسر: نه!
پسر: نپرسیدی که عاشقت هستم یا نه؟!
دختر: عاشقمی؟!
پسر: نه!
مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد. رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه کرد و تمیز کردن زمینش رو - به عنوان نمونه کار- دید و گفت: «شما استخدام شدین، آدرس ایمیلتون رو بدین تا فرمهای مربوطه رو واسهتون بفرستم تا پر کنین و همینطور تاریخی که باید کار رو شروع کنین...
مرد جواب داد: «اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ندارم!»
رئیس هیئت مدیره گفت: «متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارین. و کسی که وجود خارجی نداره، شغل هم نمیتونه داشته باشه.»
مرد در کمال نومیدی اونجا رو ترک کرد. نمیدونست با تنها ۱۰ دلاری که در جیبش داشت چه کار کنه. تصمیم گرفت به سوپرمارکتی بره و یک صندوق ۱۰ کیلویی گوجه فرنگی بخره. یعد خونه به خونه گشت و گوجه فرنگیها رو فروخت. در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایهاش رو دو برابر کنه
صدا بزن مرا مهم نیست به چه نامی
فقط میم مالکیت را آخرش بگذار
می خواهم باور کنم ، مال تو هستم
تعداد صفحات : 3