تمام درد “من” از این است که
می دانم برای داشتن توست که به زمین آمده ام
و همین “تو” که
می دانم برای نبودن با من به زمین آمده ای . . .
.
.
اگر مرگم به نامردی نگیرد
مرا مهر تو در دل جاودانی ست
وگر عمرم به ناکامی سر آید
تو را دارم که مرگم زندگانی ست
.
.
به دوست داشتَنت مشغولم
همانند سربازی که سالهاست ، در مقرّی متروکه
بی خبر از اتمام جنگ ، نگهبانی می دهد . . .